ایلیاایلیا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره

ایلیا عشق ابدی مامان و بابا

جشن تولد یکسالگی

1392/7/8 11:31
نویسنده : مامان
186 بازدید
اشتراک گذاری

بالاخره پنجشنبه 21 شهریور با 2 ماه تأخیر جشن تولدت برگزار شد. چهارشنبه رو مرخصی گرفتم تا آشپزی و جمع و جورم رو بکنم.

چهارشنبه شب هم شروع به بادکردن و وصل کردن بادکنکها کردیم. الهی قربونت برم تو همینجوری هم از بادکنک می ترسی. توی اتاق بودم داشتم بادکنک باد میکردم که اومدی داخل اتاق. ترسیدی و جلو نیومدی، یکدفعه بادکنک ترکید،قربونت برم از سر جات پریدی و شروع به جیغ و گریه کردی.دیگه آروم نمی شدی. کلی بغلت کردم تا آروم شدی. وقتی خوابیدی همه شونو چسبوندیم و میزو چیدیم. صبح که بیدار شدی کمتر میترسیدی.و دوست داشتی به روبانهاشون دست بزنی و بری بالای میز.

اون شب کلی ذوق کردی و هرکاری دلت خواست کردی. خاله آرزو گذاشتت روی میز و توهم حسابی شیطنت کردی و کیک رو هم که آوردیم گذاشتت روی میز و تو حسابی ذوق کردی و رفتی حسابی توی کیک.

کیک رو قبل از شام آوردیم که تو سرحال باشی.

قربونت برم عکسهای از نوزادی تا یکسالگی تو بصورت یه کلیپ پشت سرهم گذاشته بودم وقتی نگاهش میکردم خودم اشکم درمیومد،وای چقدر زود گذشت نی نی کوچولوی مامان و بابا الان برای خودش مرد شده.

نخودچی من ، عاشقتمممممممممم

الان چند وقته که داری سعی میکنی راه بری.چند قدم برمیداری و میوفتی.

مهمانهای تولدت:مادرجونت، عمه راحله ، خاله آرزو و خاله فرشته بودند.

برای تولدت عکستو چاپ کردیم و دادیم به مهمونها.

شام هم:قرمه سبزی،سالاد الویه،کشک بادمجون،ژله خرده شیشه،سالاد فصل و سالاد شیرازی

بعد از شام رفتی روی میز و برات میخوندن تو هم دست میزدی و میرقصیدی،قربون دستای کوچولوت بشم که اینقدر قشنگ دست میزنی

عکسها در ادامه مطلب

خوشحال از رسیدن روی میز

ایلیا با کلاه

کیک با نما از بالا

ایلیا خوشحال از دست زدن به کیکایلیا ناراحت از اینکه میخوان از کیک جداش بکننایلیا بعد از دستگیری توسط بابا روزبه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)