ایلیاایلیا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

ایلیا عشق ابدی مامان و بابا

شروع سال 93

1393/1/25 12:10
نویسنده : مامان
568 بازدید
اشتراک گذاری

امسال بابا روزبه سورپرایزمون کرد و برای تحویل سال نو پیش ما بود.لبخند

قبل از تحویل سال،خونه خودمون هفا سین رو چیدیدم و عکس گرفتیم(البته از دست تو در امان نبود برای همین بعد از عکس گرفتن به روی اوپن منتقل شد)

عیدی هاتو هم که قبل از عید برات گرفته بودیم(یه ماشین گنده و یه صندلی ماشین)

برای سال تحویل هم رفتیم خونه مادرجون.آقاجون هم تهران نبودند.جاشون خالی بود.

بعدش هم خاله آرزو اینا اومدند.

روز 1 فروردین هم رفتیم خونه دایی باباروزبه که تو کلی آتیش سوزوندی از اونجا هم رفتیم خونه خاله آرزو و فردا صبح هم به همراه مادرجون رفتیم اهواز.

تو هم توی راه هی میگفتی عم عم(یعنی عموپورنگ)و ما تا اونجا تقریباً همه اش کارتن تکراری دیدیم.

البته بخاطر دیدن کارتن میرفتی توی صندلیت مینشستی که خیلی خوب بود.

 

توی خرم آباد که توقف کردیم برای استراحت.سراشیبی شدیدی داشت و تو هم بدو بدو میرفتی و ذوق میکردی.

غروب ساعت 7 تقریباً رسیدیم.

این مدت کلی حال کردی چون هم هوا خیلی خوب بود و هم با بچه ها(زهرا و فاطمه)کلی بازی کردی.

یه روز هم خونه دایی امید، دست زهرا رو گاز گرفته بودی و اون طفلک گریه میکرد و میگفت:ای یا یا گاز نه بوس.

یه روز هم با خاله ندا و نازنین جون رفتیم بیرون.که با نازنین بازی کردی و بهت خوش گذشت.

1روز هم آبادان و دو روز هم دزفول که خوش گذشت و با بچه ها کلی بازی کردی و اینقدر آتیش سوزوندی که کلافه امون کردی. باغ که رفته بودیم یه ببعی بود و تو که تا حالا ندیده بودی بهش میگفتی هاپو بعد دیگه بهت یاد داد دیم. کلی مرغ و خروس و هاپو ، کبوتر از نزدیک دیدی و ذوق کردی. شب هم اینقدر فضولی کردی که بابا روزبه بغلت کرد برد توی خیابون اینقدر گردوندت کرد تا خوابت برد.

روز دوشنبه 11فرودین هم به سمت تهران راه افتادیم.

خوش گذشت دست همگی درد نکنهماچ

هفت سین ایلیا

بابا روزبه وایلیاایلیا گلیمادرجون و ایلیا خونه مادرجون

نزدیک اهواز

خرمشهر

خرمشهر

خرمشهر

آبادان

قیافه ایلیا رو ببینید،آقاهه گفت بیاین ازم عکس بگیرید باباهم عکس گرفت.چشمک

دزفول

دزفول-کنار رودخانه

دزفولدزفول

سبزی پلو خوردن با دسی و اما سبزی پلوی روز عید که بهمراه دسی خورده شدماچ

روز سیزده بدر هم با خاله آرزو اینا رفتیم پارک ملت.هوا خوب بود و بعدش هم رفتیم خونه خاله اینا که خوب بود و خوش گذشت.

روز جمعه هم بابا روزبه رفتیم تو جاده فشم که سبزه مونو بندازیم توی آبجاده فشم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

روزبه برهانی
1 اردیبهشت 93 18:28
سلام عاشق این عکس پروفایلشم میمیرم براش.