بیمارستان فوق تخصصی کودکان مفید
وای خدایا امروز چه روز بد و سختی بود
امروز صبح ساعت ٥:٣٠ بابا روزبه رفت تا برای فینتالی نوبت ویزیت متخصص خون بگیره. آخه مرکز بهداشت ، دکتر عشقی رو معرفی کرده بود تا فینتالی زیر نظرش باشه.
دیروز هرچی گشتم که آدرس مطبشو پیدا کنم به نتیجه نرسیدم. وقتی با بیمارستان تماس گرفتم، گفتن که مطب نداره و مجبوریم بریم بیمارستان
ظهر ساعت ٢:٣٠ اونجا بودیم. وای چقدر شلوغ بود نکنه فینتالی از یکی، یه بیماری واگیردار بگیره
نشسته بودیم روی صندلی ، از خانم کناری که بچه بغلش بود پرسیدم مشکلش چی بوده؟ گفت تادیروز بستری بوده، اسهال و استفراغ داشته.
رنگم پرید، سریع ایلیا رو بغل کردم و بلند شدم.
بابا روزبه اومد کنارم و گفت زشت بود چرا یهو بلند شدی؟
گفتم:خوب ترسیدم. مردم تا دکتر بالاخره ساعت ٤:٣٠ اومد.
هیچ چیز خاصی نگفت.همون چیزای تکراری.
خدایا همه بچه ها سلامت باشند.
خدا رو شکر فینتالی سلامته. اینقدر بیماریهای مختلف دیدم که فقط خدا رو شکر کردم برای سلامتی پسرم.
خدا رو شکر وقتی رسیدیم ، فینتالی مامان حریره بادومشو خورد و حمام کرد و بعد از کمی بازی لالا کرد.
خوابهای خوش ببینی پسر گلممممممممممممم.