28 دی تا 23 بهمن
از ٢٨ دی ماه تا ٢٣ بهمن نتونستم برای وبلاگ گل پسرم وقت بذارم. ٢هفته کامل که بدجور مریض شده بودم و بابا روزبه هم نبود، مادرجون پیشمون بودند تا ازفینتالی مواظبت کنند تا برم سرکار ولی بعدش مجبور شدم مرخصی بگیرم چون هم حالم خیلی بد بودو هم مادرجون مریض شدند و رفتند خونه خودشون. جرأت نداشتم قرص سرماخوردگی بخورم چون خوابم میبرد و نمیتونستم به ایلیا رسیدگی کنم.
واما تغییرات فینتالی
دیگه وقتی میره حموم از آب نمیترسه و با اسباب بازیهاش کلی بازی میکنه و به سختی از تو آب میاریمش بیرون
حسابی غلت میزنه و هرجا دلش بخواد میره
دد ، گ گ ، به به میگه
مثل آدم بزرگها میخوابه روی دست چپ و با دست راستش بالشو بغل میکنه
توی رورؤکش میشینه ملی فقط دنده عقب میره و روی دکمه هاش موزیکالش میزنه
جدیداً عروسکهای آویز بالای تختشو میگیره
١٧ بهمن هم مادرجون و آقاجونش از رشت اومدند خونه ما. تا جمعه صبح پیش ما بودند و بعد رفتند خونه عمه راحله. حسابی فینتالی دور و برش شلوغ بود و بهش خوش گذشت.
و اما عکسهای ایلیا گلی در ادامه مطلب
راستی باباروزبه موهای فینتالی رو کوتاه کرد.