اولین قدم
پسر عزیزم،دوشنبه 12 شهریور 92 ، اولین قدمتو به تنهایی برداشتی. قربونت بشم کلی ذوق کردم و دست زدم برات. یه قدم برداشتی و افتادی.
تا چندروز پیش هرچی سعی میکردم که دستامو بگیری و کمی را بری،مقاومت میکردی ولی الان 2 روزه که دستامو میگری و چند تا قدم برمیداری.
الهی قربونت بشم. دیگه بزودی راه میوفتی.
امیدوارم در آینده قدمهای زندگیتو محکم برداری و به موفقیت برسی ، عشق من.
عزیزدلم 2 روزه که وقتی خوابی میام سرکار. دلم خیلی برای خودمو تو میسوزه که این مدت طولانی پیشت نیستم. عزیزدلم وقتی میخوای بخوابی اینقدر تو بغلم بالا و پایین میری تا خوابت میبری.
شبها قبل از خواب و صبحها موقعی که میخوام بلند شم برم سرکار هم دستمو با دستای کوچیکت میگری. وای نمیدونی چقدر لذت بخشه . عصرها که برمیگردم خونه ،وقتی میخوابونمت ، اگه خوابم نیاد هم کنارت دراز میکشم و دستای کوچولوتو میگیرم و به صورت معصومت نگاه میکنم. تو هم بعضی وقتها چشماتو باز میکنی و وقتی میبینی کنارتم ،خیالت راحت میشه و دوباره میخوابی.
عزیزدلم امیدوارم همیشه سلامت باشی.
عزیزم ببخش که زمان کمی باهاتم.
وقتی بیدار میشی عصرونتو میدم و برای اینکه هم پیشم باشی و هم به کارها برسم میارمت توی آشپزخونه. تو هم تمام کمدها رو میریزی بیرون
من هم هم حواسم به توهست و هم غذا درست میکنمو آشپزخونه رو جمع میکنم.
پسرم عاشقانه دوست دارم تو عزیزترینم هستی