2هفته پایان سال
هفته های آخرسال ٩١ ، خیلی هفته های پرمشغله ای بود. بالاخره فینتالی رو بردیم آتلیه . برای فینتالی رفتیم هدیه های عیدشو و لوازم هفت سینشو خریدیم. فینتالی رو بردیم مرکز بهداشت. خدا رو شکر این ماه بعد از کلی سروکله زدن برای تغذیه اش، وزنش راضی کننده بود. شیطون یه لحظه که به حال خودش باشه، میره توی آشپزخونه(با روروک یا سینه خیز) وقتی توی روروک ، میره نزدیک میز و روش میزنه، چون گلدون روشه وقتی ضربه میزنه صدا میده و خوشش میاد. با انگشت کوچیکش زیر کابل آنتن که با بست به دیوار وصل شده میزنه تا یه جایی که قابل گاز گرفتن باشه،پیدا کنه. بابا روزبه که رفت، از دندون درد داشتم میمردم ، فینتالی هم شب ناآرومی میکرد و به خ...
نویسنده :
مامان
10:40