سرزمین عجایب
صبح روز پنجشنبه 14 آذر 92 ، قرار شد بریم سرزمین عجایب ولی برف شدیدی می بارید و تو هم خوابت میومد برای همین عصر رفتیم . با اینکه بارون شدیدی بود ولی بخاطر اینکه بازی کنی ، رفتیم. اولش از اون همه شلوغی و صدا و نور ، بهت زده شده بودی. بازی اول، خودتو حسابی توی بغلم جمع کردی و ترسیدی، البته خداییش سر من هم گیج رفت. بعد سوار ماشین تکاندهنده کردیمت ولی چون از محمودآباد تجربه اشو داشتیم که میترسی ، روشنش نکردیم. سوار قطار که شدیم یک کم یخت آب شده بود. بعد هم که گذاشتیمت جلوی دستگاه های کامپیوتری ،دیگه اونو ول نمی کردی. بعد هم که سوار وسیلیه بعدی که شدیم ، شروع به رقصیدن و دست زدن کردی. آخر سر هم باباروزبه ، سوار یه هلیکوپتر کردت...
نویسنده :
مامان
9:30