یکسال گذشت
عزیزم یکسال با تمام فراز و نشیبش گذشت. دیشب که خواب بودی عاشقانه نگات کردمو بوییدمت.فینتالی کوچیک مامان الان برای خودش یه مرد شده. الهی قربون قدت بشم.تمام این یکسال هرشب که خوابوندمت توی گوشهای کوچولوت آیت الکرسی میخوندم که خدا مواظبت باشه و همیشه سلامت باشی عشق من. نازنینم چندوقته که وقتی از سرکار میام حسابی بیتابی میکنه و حتی فرصت شستن دستامو نمیده. تمام مدت توی بغلمی. شبها اگه پیشت باشم خیلی آروم بخواب میری ولی به محض بلند شدن از کنارت بیقراری میکنی.من هم کنارت دراز میکشم تابخواب بری.عزیزم تو هم با اون دو دوست کوچیکت دست منو میگیری و نوازش میکنی تا بخواب بری.دیشب سرتو روی مچم گذاشتی و خوابیدی.بااینکه درد میکرد اعتراضی نداش...
نویسنده :
مامان
14:47